تعداد نشریات | 27 |
تعداد شمارهها | 366 |
تعداد مقالات | 3,243 |
تعداد مشاهده مقاله | 4,754,253 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 3,245,096 |
تبیین نقش اثربخشی مداخلهی بخشش فرایندمحور در کاهش انگیزههای انتقام جویی و دوری گزینی دانشآموزان پسر دورهی راهنمایی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
روان شناسی مدرسه و آموزشگاه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 10، دوره 3، شماره 2، مرداد 1393، صفحه 170-185 اصل مقاله (162.92 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 93-3-2-10 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرشاد لواف پورنوری* 1؛ کیانوش زهراکار2؛ زهرا آذرهوش فتیده3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناس ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه خوارزمی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار مشاوره، دانشگاه خوارزمی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3کارشناس ارشد مشاورهی مدرسه، دانشگاه علامه طباطبایی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف ازپژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخلهی بخشش فرایندمحور به شیوۀ گروهی در کاهش انگیزههای انتقام جویی و دوری گزینی دانشآموزان پسر بود.روش پژوهش نیمه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد.شرکت کنندگانتعداد 30 دانشآموز پسر مقطع راهنمایی بودند که در پرسشنامهی انگیزههای بین فردی مرتبط با خطاکاری نمرهی بالا گرفتند، با استفاده از نمونهگیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامهی انگیزههای بین فردی مرتبط با خطاکاری (TRIM-12) بود که در پیش آزمون و پس آزمون بر روی هر دو گروه اجرا شد. پروتکل مداخلهی بخشش شامل 12 جلسهی گروهی براساس الگوی انرایت بود که به صورت هفتهای دوبار به اجرا در آمد. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس یکراهه تحلیل شد. تحلیل آماری نشان داد که انگیزههای انتقام جویی و دوری گزینی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معنادار کاهش یافته است. یافتههای پژوهش نشان داد که مداخلهی بخشش میتواند در محیط مدرسه برای جمعیتهای نوجوان به طور اثربخش به کار گرفته شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مداخلهی بخشش؛ انتقام؛ دوری گزینی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه بیعدالتی در درون بافت روابط اجتماعی و همچنین سازمان پدیدهای رایج محسوب میشود. از اختلافات زناشویی و زورگویی در مدرسه گرفته تا آزار جنسی و بهره کشی، رنجش ناشی از اعمال دیگران ظاهراً با تجربهی بشر آمیخته شده است (فیر[1]، 2010). روانشناسان اجتماعی دامنهی وسیعی از موقعیتها را مطالعه کردهاند که افراد نسبت به یکدیگر پرخاشگری کرده و به نوبهی خود چرخهی قربانی-پرخاشگری را تجربه میکنند (زیچمایستر و رومرو[2]، 2002). با توجه به رایج بودن خطاکاریها و رفتارهای ناعادلانه در بافتهای متعدد اجتماعی و سازمانی، پرسش کلیدی برای پژوهشگران این است که قربانیان چگونه نسبت به خطاکاریها واکنش نشان میدهند. انگیزههای پس از خطاکاری میتوانند ویرانگر باشند و انتقام معمولاً نیرومندتر و تقریباً همیشه فریبندهتر است (مک کالو و ویتولیت[3]، 2002). انسانها تمایل دارند به صدمات و تجاوزات وارد شده از سوی دیگران با وارد آوردن آسیب و تجاوز مضاعف پاسخ دهند. از این گذشته، وقتی قربانی انتقام میگیرد، خطاکار اصلی اغلب انتقام را بزرگتر از رنجش اصلی ادراک کرده و ممکن است مجدداً مقابله به مثل کند و از این رو چرخهی معیوب کینهتوزی تکرار میشود (بائومایستر، اکسلاین، و سومر[4]، 1998). افراد، راهحلهای بالقوه متنوعی را برای مقابله با اثرات تباهکنندهی خطاهای بین فردی چارهاندیشی میکنند (فرای، ژورکویست، 1997؛ به نقل از مککالو و ویتولیت، 2002). بخشش مکانیزمی است که میتواند ماهیت حلقوی اجتناب و انتقام را مختل سازد؛ رویکردی که به موجب آن افراد واکنش منفی طبیعیشان به فرد متجاوز را فرونشانده و به طور فزایندهای برانگیخته میشوند تا درعوض به شیوههای مثبت واکنش نشان دهند (مک کالو و ورثینگتون[5] ، 1999). مک کالو و دیگران (1998) پیشنهاد میکنند که بخشش، بازتاب تغییرات سودمند اجتماعی در انگیزههای بین فردی است، به گونهای که: الف) انگیزهی اجتناب از تماس شخصی و روانی با فرد خطاکار کاهش مییابد، ب) انگیزهی انتقام جویی یا انتظار آسیب وارد آمدن به فرد خطاکار کاهش مییابد، و ج) انگیزهی نیک خواهی افزایش مییابد. به اعتقاد ورتینگتون (2001)، بخشش جابجایی هیجانی عواطف آتشین خشم، یا ترس از پیامد یک آسیب یا رنجش ادراک شده است، و به عبارتی جابجایی هیجانی نابخشودگی[6] است که پیامد نشخوار ذهنی دربارهی خطاکاری است و از طریق جایگزین کردن هیجانات مثبت مانند عشق غیرخودخواهانه، همدلی، دلسوزی، و یا حتی عشق رمانتیک صورت میگیرد. انرایت[7] و گروه پژوهشی او از سال 1998 در دانشگاه ویسکانسین- مدیسن پیشگام فعالیت در روانشناسی بخشش در چند دهه ی اخیر بودهاند. آنها در تعریف بخشش میگویند: «افراد، پس از آن که منطقاً تعیین میکنند به صورت غیرمنصفانه با آنها برخورد شده است، زمانی گذشت پیشه میکنند که آزادانه از انزجار و پاسخهای مرتبط با آن (که حق برخورداری از آن را دارند) دست کشیده و تلاش کنند بر اساس اصل اخلاقی نیک خواهی که ممکن است شامل دلسوزی، ارزش نامشروط، سخاوت، و عشق اخلاقی (که فرد خاطی به واسطهی ماهیت آزارندهی عمل یا اعمالش، حق برخورداری از آن را ندارد) باشد، نسبت به فرد خطاکار واکنش نشان دهند» (انرایت و فیتزگیبونز[8]، 2000). پژوهش نشان داده است که بخشش، سودمندیهای روانشناختی و جسمانی متعددی در پی دارد. پژوهش به خوبی نشان داده است که بخشش همبستگی مثبتی با سلامتروان (بری[9] و ورتینگتون، 2001؛ غباری، 1387)، شادکامی (مالتبی، دی، و باربر[10]، 2005)، سلامت وجودی (رای[11] و دیگران، 2001)، رضایت از زندگی (ساستر[12] و دیگران، 2003؛ زندی پور و یادگاری، 1386)، دلبستگی ایمن (یابن[13]، 2009؛ وب[14] و دیگران، 2006)، و همبستگی منفی با اضطراب (براون[15]، 2003؛ غباری، 1381)، و افسردگی (کندلر[16] و دیگران، 2003) دارد. بخشش درمانی[17] (FT) مداخلهای است که در آن یک رویکرد ساختاریافته و هدفمند برای قادر ساختن مراجع برای بخشیدن یک اتفاق یا بیعدالتی رنج آور در گذشته، مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از الگوهای درمانی بخشش که حمایت پژوهشی نیرومندی کسب کرده و بارها و بارها مورد آزمون قرار گرفته است، الگوی فرایندی رابرت انرایت است. انرایت و گروه مطالعهی رشد انسان، مدلی را پیشرفت و توسعه دادند که متشکل از بیست واحد در قالب چهار مرحله است. در مرحلهی اول که آشکارسازی[18] نام دارد، شرکت کنندگان در معرض مطالبی قرار میگیرند که آگاهی آنها را از عوامل روانشناختی که ممکن است قربانی را از حرکت در مسیر بهبودی باز دارد افزایش میدهد. همچنین شرکت کنندگان با مطالبی مواجه میشوند که ممکن است جهانبینی آنها را نسبت به فرد خطاکار، آیندهی خویش و دیدگاههای وجودی اصلاح کند. در مرحلهی دوم که تصمیمگیری[19] نام گذاری شده است، شرکت کنندگان تشویق میشوند تا بخشش را به عنوان یک پاسخ فعال به رنجش خویش در نظر گرفته و به آن متعهد شوند. در مرحلهیعمل[20] که مرحلهی سوم این الگو است شرکت کنندگان تشویق میشوند تا رنجش را بازتعبیر نموده، با فرد خطاکار همدلی نموده، و شروع به پذیرش رنج کنند. در آخر، در مرحلهی چهارم که نتیجه یا عمق بخشی[21] نام دارد، شرکت کنندگان تشویق میشوند تا به یافتن معنا، حمایت اجتماعی، و هدف زندگی بپردازند (انرایت، 2001). مدل انرایت به طور انحصاری برای کودکان و نوجوانان و همچنین مشکلات سلامت روان اثربخش است (ورتینگتون، جنینگز، و دیبلاسیو[22]، 2010). با توجه به این که الگوی فرایندی با مدت زمان طولانی اثربخشتر از مداخله و مشاورهی آموزشی است (باسکین[23] و انرایت، 2004) و با توجه به مناسب بودن با فرهنگ ایرانی و نیز وجود آزمودنیهای نوجوان، الگوی فرایندی انرایت برای استفاده در این پژوهش مناسب بود. به رغم نتایج بعضاً دوگانهی مطالعات بر روی کودکان و نوجوانان (هیویی و چائو[24]، 2009) نتایج پژوهشهای مختلف بیانگر اثربخشی بخشش درمانی در کاهش خشم (گامبارو[25]، 2002؛ بک[26]، 2005)، اضطراب (فریدمن و ناپ[27]، 2003)، پرخاشگری (پارک[28]، 2003؛ لوافپور نوری، 1390)، افسردگی (هیویی و چائو، 2009)، و افزایش امیدواری (فریدمن و ناپ، 2003؛ هیویی و چائو، 2009) است. بررسی انتقادی متون پژوهشی در زمینهی مداخلات بخشش روشن میسازد که بیشتر مداخلات انجام شده در این زمینه بر روی بزرگسالان یا دانشجویان دانشگاه در محیطهای بالینی و دانشگاهی صورت گرفته است. هم چنین در غالب پژوهشهای مداخلهای بخشش، متغیرهای وابسته مانند اضطراب، افسردگی، امیدواری، عزت نفس و غیره مورد مطالعه قرار گرفتهاند و هیچگونه مداخلهی شناخته شدهای در خارج و ایران که تاکنون انگیزههای بین فردی مرتبط با خطاکاری را مورد مطالعه قرار داده باشد دیده نشده است. لذا پژوهشگر در صدد است به این سؤال اساسی پاسخ دهد که آیا الگوی فرایندی بخشش انرایت در تغییر انگیزههای بین فردی مرتبط با خطاکاری نوجوانان اثربخش خواهد بود یا خیر؟ فرضیههای پژوهش عبارتند از:
روشطرح حاضر یک طرح نیمه آزمایشی (پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل) است که در آن، متغیرهای دوری گزینی و انتقامجویی به عنوان متغیرهای وابسته، و مداخلهی بخشش به عنوان متغیر مستقل مورد مطالعه قرار گرفتند. شرکت کنندگان به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. جامعه، نمونه و روش نمونهگیری: جامعهی آماری این تحقیق، شامل کلیهی دانشآموزان پسر دوره راهنمایی شهرستان دزفول بود که در سال 1391 و در نیم سال دوم تحصیلی 91-90 مشغول به تحصیل بودند. نمونهی اولیه شامل، 174 دانشآموز پسر دورهی راهنمایی بودند که از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دانشآموزان به پرسشنامهی انگیزههای بین فردی مرتبط با خطاکاری پاسخ دادند و30 دانشآموز که کمترین نمره را احراز نمودند به عنوان نمونه نهایی انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از ابزارهای زیر استفاده شده است: پرسشنامهی انگیزههای بین فردی مرتبط با خطاکاری (TRIM-12).این پرسشنامه را مایکل مک کالو، راچال و ساندیج[29]، و ورتینگنون (1998) ساختهاند و دو انگیزهی بین فردی انتقام جویی و دوری گزینی را اندازه میگیرد. پرسشنامه شامل 12 ماده و 2 خرده مقیاس است که در پنج طیف لیکرتی، از 1 (کاملاً مخالفم) تا 5 (کاملاً موافقم) تنظیم شده است. نمرهی کل دو خرده مقیاس نشان دهندهی میزان بخشش فرد است. پایایی پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ برای عامل انتقام جویی 90/0 و برای عامل دوری گزینی 94/0 به دست آمد. همچنین رابطهی این دو عامل با مقیاس صمیمیت رابطه پیش از خطاکاری برای بعد انتقام جویی 38/0- و بعد دوری گزینی 13/0- ، با مقیاس عذرخواهی برای بعد انتقام جویی 51/0 و بعد دوری گزینی 32/0، و با مقیاس همدلی برای بعد انتقام جویی 80/0 و بعد دوری گزینی 46/0 گزارش شد (مک کالو و دیگران، 1998). در ایران، پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای بعد انتقام جویی 85/0، بعد دوری گزینی 91/0 و برای کل پرسشنامه 92/0 و روایی سازه آن از طریق همبسته نمودن آن با مقیاس گذشت صفت برای ابعاد انتقام جویی و دوری گزینی 579/0- و 595/0- گزارش شده است. همچنین با استفاده از روش تحلیل عاملی مؤلفههای اصلی، دو عامل برای پرسشنامه استخراج گردید (خجسته مهر، کرایی، و عباس پور، 1389). در این پژوهش، پایایی پرسشنامه بر روی نمونه 174 نفری به شیوهی آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 93/0، و برای ابعاد انتقام جویی 78/0، دوری گزینی 91/0 به دست آمد.
جدول 1. شرح مختصر پروتکل درمان
روش اجرا: پژوهشگر به علت سهولت دسترسی به نمونه، مدرسهی محل اشتغال را به عنوان نمونه انتخاب نمود. پس از توضیح ماهیت پژوهش، توزیع پرسشنامه انگیزههای بین فردی مرتبط با خطاکاری بر روی 174 دانشآموز و مرتب سازی آنها بر اساس بالاترین نمره، تعداد 60 نفر از بالاترین نمرات آنها به منظور جلوگیری از ریزش احتمالی انتخاب شدند. معیارهای ورود به نمونه عبارت بود از: 1. عدم در جریان بودن اتفاق رنجش آور در زمان حال، 2. نداشتن تکرار پایه، و 3. نداشتن سابقهی روانپزشکی. از این 60 نفر دانشآموز 48 نفر شرایط حضور در نمونه را داشتند.1 نفر مبتلا به ADHD، 2 نفر تکرار پایه، 2 نفر درحال تجربه اتفاق رنجش آور در زمان حال، و 7 نفر حاضر به شرکت در پژوهش نبودند. پس از اخذ رضایت نامهی کتبی از والدین، 30 نفر نهایی به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. پروتکل درمان از سوی پارک[30] (2003) در قالب 12 جلسه بر اساس مراحل چهارگانه الگوی انرایت تنظیم شده است. (لوافپور نوری، 1390؛ لواف پور نوری، زهراکار و ثنایی ذاکر، 1391). نتایج جدول2. شاخصهای آماری خرده مقیاسهای TRIM-12در پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش و کنترل
همان طور که در جدول 2 ملاحظه میشود، میانگین ابعاد انتقام جویی و دوری گزینی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل پس از اعمال متغیر مستقل افزایش یافته است. همچنین میانگین کلی نمرات که شاخص بخشش است، در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافته است. با توجه به معکوس کردن نمرات این دو خرده آزمون، این به معنای کاهش انگیزهی انتقام و دوری گزینی است و افزایش بخشش است. با توجه به نتایج حاصل از اجرای آزمون F لوین برای بررسی همگنی واریانس دو گروه برای بخشش (05/0, P> 73/3F= )، انتقامجویی (05/0, P> 69/1F= )، و دوری گزینی (05/0, P> 38/1F= )، و نتایج به دست آمده بعد از بررسی تعامل بین پیش آزمون و سطوح عامل گروه برای بخشش (05/0, P> 56/16F= )، انتقامجویی (05/0, P> 28/11F= )، و دوری گزینی (05/0, P> 46/11F= ) استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس یکراهه مجاز میباشد. جدول 3. نتایج تحلیل کوواریانس یکراهه خرده مقیاسهای TRIM-12 پس از حذف اثر پیش آزمون
نتایج جدول شماره 3، نشان میدهد که تأثیر اعمال متغیر مستقل مداخلهی بخشش پس از کنترل اثر متغیر کمکی یا پیش آزمون بر متغیرهای انتقام جویی (05/0, P<57/82F=)، دوری گزینی (05/0, P<74/127F=)، و به طور کلی متغیر بخشش (05/0, P<38/48F=) معنادار است. همچنین اندازهی اثر با محاسبهی ضریب اتا برای متغیر بخشش (65/0)، انتقام جویی (76/0)، و دوری گزینی (83/0) به دست آمد که نشان دهندهی برآورد بالای میزان تفاوت ایجاد شده در گروه است. بحث و نتیجهگیری نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس یکراهه در رابطه با متغیر انتقام جویی نشان میهد که فرضیه اول مبنی بر «اثربخش بودن مداخلهی بخشش در کاهش انتقام جویی دانشآموزان» مورد تأیید قرار گرفته است. یافتههای به دست آمده با نتایج پژوهش پارک (2003)، کلات[31] (2008)، رینی[32] (2003)، و لوافپور نوری (1390) همسو است. البته در پژوهش بک (2005) بر روی واکنشهای تلافی جویانه و پرخاشگرانهی قربانیان پرخاشگر نتایج مشابه مشاهده نشد. یکی از انگیزهها و واکنشهای افراد در پاسخ به رنجش وارد شده از سوی دیگران، انتقامجویی یا مقابله به مثل و رفتارهای پرخاشجویانه است. با توجه به اینکه پرخاشگری رفتاری است که هدف و انگیزهی آن به طور بارز دستکاری و آسیب وارد ساختن به روابط، اموال و یا احساسات دیگران است (کرین، 2002؛ به نقل از لواف پور نوری، 1390)، به نظر میرسد که انتقام جویی، رفتاری پرخاشگرانه برای مقابله به مثل نمودن یک رنجش واقعی یا ادراک شده از سوی دیگران باشد. پژوهش در زمینه تأثیر بخشش درمانی در حوزهی پرخاشگری حاکی ازسودمندیهای متعدد بخشش در کاهش رفتارهای پرخاشگرانه است. سبب شناسیهای بخشش و رفتارهای پرخاشگرانه از قبیل انتقام جویی ریشه در اصول یکسانی دارند. از یک سو پیشنهاد شده است که پرخاشگری، واکنش خصمانه برای عدالت خواهی است و از طرفی عمل بخشش، واکنش نوع دوستانهی دلسوزی و اشتیاق برای صرف نظر کردن از عدالت خواهی است (شیلتون و مک آدامز، 1990؛ انرایت، سانتو، و المابوک، 1989؛ به نقل از بک، 2005). نتیجهی منطقی این است که میتوان انتظار داشت افرادی که نسبت به بیعدالتیها گذشت پیشه میکنند میتوانند از گرایشهای پرخاشگرانهی خود بکاهند. مشاوره بخشش به شرکت کنندگان میآموزد تا با آزاد ساختن خشم به شیوهای سازنده، دیدن حادثهی رنجش از دید فرد خاطی، بررسی دلایل وقوع رنجش، بررسی سهم خود فرد در وقوع رنجش، بررسی وقایعی که در آنها خودشان موجبات رنجش دیگران را به بار آوردهاند، یافتن معنا در رنجش، ایجاد عادت بخشیدن و طلب بخشش، تغییرات هیجانی، شناختی، و رفتاری را در خود به وجود آورند و بر نابخشودگی از طریق عمل موهبت گونهی بخشش پاسخ دهند (پارک، 2002). نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس یکراهه در رابطه با متغیر دوری گزینی نشان میهد که فرضیه دوم مبنی بر «اثربخشی مداخلهی بخشش در کاهش دوری گزینی دانشآموزان» مورد تأیید قرار گرفته است. ویتولیت[33]، لودیک و وندرلان[34] (2001) نشان دادهاند که صرفاً تصور نمودن خطاکاریها یا فکر کردن به شخصی که موجب رنجش آنها شده است پاسخهای استرسزا به همراه دارد. از طرف دیگر مالتبی و دی (2004) پس از بررسی رابطهی بین سبکهای دفاعی و بخشش به این نتیجه رسیدند که سبکهای دفاعی نوروتیک و نابالغ که دربردارندهی مکانیزمهایی مانند سرکوبی، انکار، دلیلتراشی و فرافکنی میباشد با بخشش رابطهی معکوس دارند. بنابراین میتوان انتظار داشت که افراد در واکنش به خطاکاری انگیزهی دوری گزینی پیدا کنند. بخشش میتواند به عنوان یک راهبرد مقابلهای متمرکز بر روی آوری[35] که سازگارانه است توصیف شود؛ بدین نحو که باعث میشود فرد قربانی که نابخشودگی را تجربه میکند به منبع استرس روی آورد و به واسطهی جایگزینی احساسات، افکار، و رفتارهای منفی با اشکال مثبت آن، وضعیت را در جهت مثبت تغییر دهد (ورتینگتون، 2006). در مقابل راهبرد مقابلهای متمرکز بر دوری گزینی[36] از نوع فاصله گیری شناختی نشان داده است که رفتارهای اضطرابی را در نوجوانان تشدید خواهد ساخت (کوچندرفر-لاد[37]، 2004). به دلیل اینکه حل تعارض نمونهای از راهبردهای مقابلهای متمرکز بر روی آوری است و با پیامدهای مثبت همراه است، میتوان انتظار داشت که سطوح بالای بخشش که میتواند بنا به تعریف به صورت یک راهبرد مقابلهای متمرکز بر روی آوری عمل کند، پیامدهای مثبتی در پی داشته باشد. پس از بررسی فرضیههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت که بخشش میتواند به صورت اثربخش بر روی جمعیتهای نوجوان به کار گرفته شود. مهمترین هدف این پژوهش بسط و توسعهی مداخلات بخشش محور بر روی نوجوانان بود. همان گونه که پیشتر استناد شد غالب پژوهشهای این حوزه بر روی جمعیتهای بزرگسال و محیطهای دانشگاهی صورت گرفته است. در ایران نیز مداخلات بخشش محور بیشتر بر روی زوجین و در قالب روابط زناشویی مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای این پژوهش میتواند شواهد امیدوارکنندهای از کارآیی این نوع مداخلات بر روی نوجوانان در اختیار قرار دهد. با توجه به این که بخشش سازهای بین فردی است و در بافت روابط اتفاق میافتد، محیط مدرسه مکانی است اجتماعی، که روابط بین فردی در سطح بالایی قرار دارد و به تبع آن پتانیسل رنجشهای بین فردی در نتیجهی رفتارهای ناعادلانه وجود دارد. از این رو مداخلات بخشش محور علاوه بر جنبههای درمانی میتوانند به صورت آموزشی، کارکرد پیشگیرانهای نیز داشته باشند. لذا به پژوهشگران، درمانگران، و خصوصاً مشاوران مدرسه پیشنهاد میشود تا آموزش بخشش با هدف پیشگیری از رفتارهای انتقام جویانه و اجتناب آمیز و اشاعهی فرهنگ گذشت و بخشش را در برنامههای خود قرار دهند. این پژوهش محدودیتهایی نیز به همراه داشته است. از مهمترین محدودیتها، روش نمونهگیری در دسترس بود. همچنین تنها بر روی مقطع راهنمایی و جنسیت پسر صورت گرفت. هم چنین نداشتن مرحلهی پیگیری، این محدودیت را به وجود میآورد که پژوهشگر به خوبی نتواند در خصوص انتقال و تعمیم بخشش بعد از پژوهش اطمینان حاصل نماید. از این رو تعمیم نتایج میبایست با احتیاط صورت گیرد. [1]. Fehr [2]. Zechmeister & Romero [3]. McCullough & Witvliet [4]. Baumeister , Exline & Sommer [5]. Worthington [6]. Unforgiveness [7]. Enright [8]. Fitzgibbons [9]. Berry [10]. Maltby , Day & Barber [11]. Rye [12]. Sastre [13]. Yaben [14]. Webb [15]. Brown [16]. Kendler [17]. Forgiveness therapy [18]. uncovering [19]. decision [20]. action [21]. outcome or deepening [22]. Jenningz & DiBlasio [23]. Baskin [24]. Hui & Chau [25]. Gambaro [26]. Beck [27]. Knupp [28]. Park [29]. Rachal & Sandage [30]. Park [31]. Klatt [32]. Raney [33]. Witvliet [34]. Ludwig &Vander Laan [35]. approach-focused coping strategy [36]. Avoidance-focused coping strategy [37]. Kochenderfer-Ladd | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خجسته مهر، رضا؛ کرایی، امین، و عباس پور، ذبیح اله (1389). ارزشیابی ویژگیهای روانسنجی پرسشنامه زندی پور، طیبه؛ و یادگاری، هاجر (1386). ارتباط بخشش با رضایت از زندگی در زنان دانشجوی متأهل غیربومی دانشگاههای تهران. مجلهی مطالعات زنان، 3، 123-109. غباری بناب، باقر (1381). رابطهی عفو و گذشت با میزان اضطراب در والدین کودکان استثنایی و عادی. مجلهی حوزه و دانشگاه، 2، 70- 57. غباری بناب، باقر؛ کیوانزاده محمد و وحدت تربتی، شادی (1387). رابطهی بین عفو و گذشت و سلامت روانی در دانشجویان علوم پزشکی. مجلهی حوزه و دانشگاه، 2، 70- 57. لوافپورنوری، فرشاد (1390). اثربخشی مشاورهی بخشش بهصورت گروهی در افزایش بخشش و کاهش پرخاشگری نوجوانان پرخاشگر شهرستان دزفول. پایان نامهی کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم تهران. لوافپور نوری، فرشاد؛ زهراکار، کیانوش و ثناییذاکر، باقر (1391). اثربخشی بخشایش درمانی گروهی در کاهش پرخاشگری نوجوانان پرخاشگر 11 تا 13 سالۀ شهرستان دزفول. مجلهعلمی - پژوهشیدانشگاهعلومپزشکی شهیدصدوقییزد، 20(4)، 500-489. Baskin, T. W., & Enright, R. D. (2004). Intervention studies on forgiveness: A metaanalysis. Journal of Counseling & Development, 82, 79-90.
Baumeister, R. F., Exline, J. J., & Sommer, K. L. (1998). The victim role, grudge theory, and two dimensions of forgiveness. In E. L. Worthington Jr. (Ed.), Dimensions of forgiveness: Psychologicalresearch and theological perspectives, 79–104. Philadelphia: Templeton Foundation Press.
Beck, S. (2005). Efficay of forgiveness group intervention for aggressive victims. Unpublished Doctoral dissertation.Capella University.
Berry, J. W. & Worthington, E. L. Jr. (2001). Forgiveness, relationship quality, stress while imagining relationship events, and physical and mental health. Journal of Counseling Psychology, 48, 447–455.
Brown, R. P. (2003). Measuring individual differences in the tendency to forgive: Construct validity and links with depression. Personality and Social Psychology Bulletin, 29, 1–13.
Enright, R. D. (2001). Forgiveness is a choice. Washington, DC: APA LifeTools, American Psychological Association.
Enright, R. D. & Fitzgibbons, R. P. (2000). Helping clients forgive: An empirical guide for resolving anger and restoring hope. Washington, DC: American Psychological Association.
Fehr, R. (2010). On the (un)intendend consequences of forgiveness: creativity after conflict. Unpublished doctoral dissertation. University of Maryland.
Freedman, S. R., & Knupp, A. (2003).The impact of forgivenesson adolescent adjustment to parental divorce.Journal ofDivorce & Remarriage, 39, 135-167.
Gambaro, M. E. (2002). School-based forgiveness education in the management of trait anger in early adolescents.Unpublished Doctoral dissertation, University of Wisconsin-Madison.
Hui, E. K. P. & Chau, T. S. (2009). The impact of a forgiveness intervention with Hong Kong Chinese children hurt in interpersonal relationships. British Journal of Guidance and Counseling 37, 141-156.
Kendler, K. S., Liu, X.-Q., Gardner, C. O., McCullough, M. E., Larson, D. & Prescott, C. A. (2003). Dimensions of religiosity and their relationship to lifetime psychiatric and substance use disorders. American Journal of Psychiatry, 160, 496–503.
Klatt. J. (2008). Testing A Forgiveness Intervention To Treat Aggression Among Adolescents In A Type 1 Correctional Facility: A Pilot Study. Unpublished Doctoral dissertation, University of Wisconsin-Madison
Kochenderfer-Ladd, B. J. (2004). Peer victimization: The role of emotions in adaptive and maladaptive coping. Social Development, 13(3), 329- 349.
Maltby, J. & Day, L. (2004). Forgiveness and defensive styles. Journal of genetic psychology, 165(1), 99-109.
Maltby, J., Day, L. & Barber, L. (2005). Forgiveness and happiness: the differing contexts of forgiveness using the distinction between hedonic and eudaimonic happiness. Journal of Happiness Studies, 6, 1–13.
McCullough, M. E. & Witvliet, C. V. (2002). The psychology of forgiveness. In C. R. Snyder & S. J. Lopez (Eds.) Handbook of positive psychology (pp. 446-458). New York, NY: Oxford University Press.
McCullough, M. E., Rachal, K. C., Sandage, S. J., Worthington, E. L., Jr., Brown, S. W. & Hight, T. L. (1998). Interpersonal forgiving in close relationships II: Theoretical elaboration and measurement.Journal of Personality and Social Psychology, 75(6), 1586–1603.
McCullough, M. E. & Worthington, E. L (1999). Religion and the forgiving personality. Journal of Personality, 67, 1141-1164.
McCullough, M. E, Worthington, E. L. & Rachal, K. C. (1997). Interpersonal forgiving in close relationships. Journal of Personality and Social Psychology, 73, 321-336.
Park, J. H. (2003). Validating the effectiveness of a forgiveness intervention program for adolescent female aggressive victims in Korea. Unpublished doctoral dissertation. University of Wisconsin-Madison.
Raney, M. (2003). Influence of forgiveness on posttraumatic stress disorder, depression, and aggression in Vietnam veterans. Unpublished doctoral dissertation. University of North Carolina. Chapel Hill
Rye, M. S., Loiacono, D. M., Folck, C. D., Olszewski, B. T., Heinm, T. A. & Madia, B. P. (2001). Evaluation of the psychometric properties of two forgiveness scales. Current Psychology: Developmental, Learning, Personality, Social, 20, 260–277.
Sastre, M. T. M., Vinsoneau, G., Neto, F., Girard, M. & Mullet, E. (2003). Forgiveness and satisfaction with life .Journal of Happiness Studies, 4, 323–335.
Webb, M., Call, S., Chickering, S. A., Colburn, T. A. & Heisler, D. (2006). Dispositional forgiveness and adult attachment styles, The Journal of Social Psychology, 146(4), 509-512.
Witvliet, C. v. O., Ludwig, T. E. & Vander Laan, K. L. (2001). Granting forgiveness or harboring grudges: Implications for emotion, physiology, and health. Psychological Science, 12, 117-123.
Worthington, E. L., Jenningz, D. & DiBlasio, F. A. (2010). Intervenyions to promote forgiveness in couple and family context: conceptualization, review, and analysis. Journal of Psychology and Theology, 38(4), 231-245.
Worthington, E. L. (2001). Five steps to forgiveness. New York: Crown Publishers.
Worthington, E. L. Jr. (2006). Forgiveness and reconciliation: Theory and application. New York: Routledge.
Yaben, S. Y. (2009). Forgiveness, attachment, and divorce .Journal of Divorce & Remarriage, 50, 282–294.
Zechmeister, J. S. & Romero, C. (2002). Victim and offender accounts of interpersonal conflict: Autobiographical narratives of forgiveness and unforgiveness. Journal of Personality and Social Psychology, 82(4), 675-686. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,739 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 3,485 |